علی رجبی مقدم

گاه نوشت ها وحرف دل های علی رجبی مقدم

علی رجبی مقدم

گاه نوشت ها وحرف دل های علی رجبی مقدم

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حمید داود آبادی» ثبت شده است

دیدم که جانم می

*دیدم که جانم می رود*

عنوان کتابی است که نویسنده آن از خدا خواسته است که شهید نشود تا بتواند خاطرات و اتفاقات دوران سراسر حماسه جنگ تحمیلی را برای آیندگان بنویسد. 

حمید داود آبادی، برای اولین بار با او در خبر سیما و برنامه بدون تعارف آشنا شدم کسی که فقط سیکل دارد و دارای تحصیلات کلاسیک نیست اما دانش آموخته دانشگاه جبهه هاست و از نویسندگان مطرح دفاع مقدس می باشد. 

چندی پیش برای اولین بار کتابی از او به دستم رسید با نام *دیدی که جانم می رود*کتابی که روایت رفاقت او با شهید مصطفی کاظم زاده نوجوان 17 ساله ای که در 22 مهر ماه شصد ویک  به آرزویش شهادت نائل آمد. 

شاید برای همه ی ما پیش آمده باشد که در زندگی رفاقت یا دوستی  داشته باشیم که بسیار به او علاقه داشتیم به گونه ای که فقط او را برای خود بخواهیم و حتی از رفاقت او با دیگران هم آزرده شویم.. 

روایت این کتاب همین است، رفاقت حمید و مصطفی به گونه ای که شاید یک روح بودنند در یک بدن اما رفاقتی که سرانجامش عاقبتی جز شهادت ندارند، رفاقتی که ملاک و معیار حلال حرام خداست. 

از آن دست رفاقت ها که قبل خواب حمید و مصطفی دست در دست هم به ستارگان مینگرند و برای یک دیگر آیات قرآن را تلاوت می کنند.

یا آنجایی که مصطفی می گوید آن دختر جلوی من عریان شد و من نگاه به او نکردم و برای رفیقش دلیل نگاه نکردن و مرتکب گناه نشدنش را این آیه قرآن بیان می کند:ألم یعلم بأن الله یری... 


بعد از خواندن این کتاب بود که معنای جمله *رفیق به رسم رفاقت دعای شهادت *را فهمیدم. 


علی رجبی مقدم 

پنجم مرداد 1398

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۰۴
علی رجبی مقدم